یادشان همیشه جاودان...

ماعاقلانه فکرمیکنیم وعاشقانه عمل میکنیم(شهیدعلم الهدی)

مشخصات بلاگ
یادشان همیشه جاودان...

نه خسته ایم و نه ناامید

به هدفمان و راهمان اعتقاد داریم!

مبارزه ادامه دارد . . .

و ما مبارزه خواهیم کرد . . .

"تاشهــــــادت..."
--------------------------
خدایا آنگونه زنده ام بدار...

که نشکند دلی...

از زنده بودنم...!

و آنگونه بمیران که...

به وجد نیاید کسی از نبودنم...!

زندگی آنقدر ابدی نیست که...

هر روز...

بتوان مهربان بودن را...

به فردا انداخت...!!!

پیام های کوتاه


چقدبی انصافیه بهترین عمل رو با پول که مال دنیاست و همینجا تو همین دنیا میمونه مقایسه کنیم

یکم با خودمون خلوت کنیم و ببینیم واقعا جونت ارزش داره که بخاطر پول بگیری کف دستت رو بری

نه هیچ پولی با ارزشتر از نفس گرمت نیست خودمونیم دیگه

اما اینجاس که میگن حاضرم جونم رو فدای اهل بیت کنم

یعنی چی

یعنی بشی شهید مدافع حرم بی بی زینب

عقیله العرب

مدافعان حرم بی بی زینب دست خدا و دعای آقا حضرت ولی عصر پشت و پناهتون
خدا قوت نوکران اباعبدلله
بهتون افتخار میکنیم

تصاویر پایین رو با دقت نگاه کنین
قضاوت با خودتون





  • مریم ....

 

شهیده رقیه رضایی لایه
نام: رقیه
نام خانوادگی: رضایی لایه
نام پدر: محمد علی
نام مادر: سکینه
محل تولد: قزوین
تاریخ تولد: 22/1/1344
تاریخ شهادت: 9/5/1366
محل شهادت: مکه
نحوۀ شهادت: توسط عوامل رژیم سعودی در مراسم برائت از مشرکین
محل دفن: گلزار شهدای قزوین





محمد منتظر قائم در سال 1327 هجری شمسی در یک خانواده ی مذهبی و کم بضاعت در شهر فردوس به دنیا آمد. پس از پایان سوم دبستان به یزد نزد اقوام پدری خود رفت و در آنجا به ادامه ی تحصیل پرداخت. همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیه های امام خمینی پرداخت. او با خلوص خاصی، عکس امام را به شیفتگان می رساند و با همکلاسی هایش، بی پروا علیه رژیم شاه بحث می کرد.


شادی روحشون صلوات
  • مریم ....

دیده اید که آدم به بعضی از اعداد حساس است؟

مثلا سال و ماه و روز  تولدش....

.

.

.

.

تاریخ تولدش را که دیدم جا خوردم....1374....94یم....میشود بیست سال....

پسری هم سن و سال من...

دیروز توی سوریه در راه دفاع از حرم شهید میشود...

بغض کرده ام اندازه ی یک....

دلم میخواهد بنشینم زار بزنم....

به دوستم میگویم هم سن من بوده....

متولد هفتاد چار بوده...

نمیفهمد...!!!

بی قرار شده ام عین برادر از دست داده ها...!

نه میشناسمش...

نه تاحالا اسمش را شنیده ام،نه عکسش را جایی دیده ام،اما چه چهره ی مظلومی دارد،باورم نمیشود

این پسر چند روز پیش به """"شهادت"""""رسیده....

دلم میخواهد دست به دامن بعضی ها بشوم که شما را به خدا ، دیگر از پایین آمدن سن اعتیاد و گناه و ...حرفی نزنید....

دیگر اینقدر نسل خودتان را توی سر نسل من نکوبید...

چرا چشمانتان """محمد رضا""" ها را نمیبیند؟

چرا از پایین آمدن سن " شهادت" حرفی نمیزنید؟

نسل من هیچیش نیست...

به "همت" و " باکری " تان مینازید و نسل من را غافل و سر به هوا و از راه به در رفته میخوانید....

اما امروز گل پسر های نسل من هم  توی سوریه و عراق دارند برای کشورشان خون میدهند ....

+دهه هفتادی ها هم شهید میشوند....

پ-ن آقا محمد رضای  دهقان عزیز....

شهادتت مبارک اخوی...


افسران - مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها شهید محمدرضا دهقان


امروز سرمان را به افتخار بلند میکنیم و از تو حرف میزنیم...

شهادتت برایمان سخت است ولی خوشحالیم از اینکه جلوی پدرها و پدر بزرگ هایمان سربلندمان کردی...

بگو با خودت چه کرده بودی که خدا اینقدر تحویلت گرفت و کشیدت سمت خودش ...!

تو هم مثل من فرزند همین جامعه ای...

همین شرایط و همین زمانه...

در همین مدرسه ها و دانشگاه ها درس خوانده ای و رشد کرده ای....

سِرّ گلچین شدنت چه بود که تو حالا آن بالا بالاها سیر میکنی و  من با طناب های اویخته به دست و پایم ور میروم؟

صبح تا شب توی دنیای کوچک و محدود خودم ول میخورم...

سرم را به مسخره ترین سرگرمی ها گرم کرده ام...

چشمم را روی همه ی حقیقت های عالم بسته ام...

و همه ی درها را برای رسیدن به حقیقت چهارقفله کرده ام...

درگیر و سرگردان و سردر گم...

تو اما یکهو میرسی به مقام شهادت...

جا میکنی خودت را در جمع آدم بزرگ ها...

 و من مثل همیشه نق نق کنان دور خودم میچرخم که هویتم کو؟؟؟!!!!

  • مریم ....

حمیدباکری:6اسفند

حسین خرازی:8اسفند

امیرحاج امینی:10اسفند

ابراهیم همت:17اسفند

حجت الله رحیمی:18اسفند

عبدالحسین برونسی:23اسفند

عباس کریمی:24اسفند

مهدی باکری: 25اسفند


سالگردشهادت همگی گرامی باد

شادی روح همه شهدا علی الخصوص شهدای گمنام

صلوات





  • مریم ....

شهیـــــــد چمران در یکی از عملیات های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بثی بودند ،

ایشان یک لحظه می ایستد و به همراهانشان می گوید به زیر پاهای خود بنگرید ، می بینند زیر پاهایشان پر از گل های شـــقایق است

وبه همین خاطر آن دشت را دور می زنند و سپس اقدام به عملیات می کنند،

در حالی که یارانشان می گفتند بعد از عملیات عراقی ها آنجا را با تیر بار و خپاره شخم خواهند زد ، ولی دکتر چمران گفتند ما آنها را زیر پا له نخواهیم کرد.

وقتی این جریان به استحضار امام میرسد ، امام می گوید:

"من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم"

  • مریم ....

کاروان ۴۵ شهید گمنام به شهرما رسید.


http://uupload.ir/files/2le9_img_3480.jpg

http://uupload.ir/files/2yc1_img_3428.jpg

http://uupload.ir/files/2qgj_img_3458.jpg

http://uupload.ir/files/biri_img_3459.jpg


http://uupload.ir/files/xn6q_img_3414.jpg

  • مریم ....

شهید بابائی
ملیحـــه باید مجـــددا قول بدهی که همیشــه با حجاب باشــی
همیشــه با ایمان باشــی، همیشه به مردم کمک کنی و به همه محبت کنی .
در جــوانی پاک بودن، شیوه ی پیغمبـــری است
و راه خــداست…
تا حالا فکر کردیــن چرا شـهدا آنقدر به حجـــاب تاکید می کردند؟
به نظر میـــاد وجـــه اشتراک وصیت نامه شهدا
سفـــارش به رعایت حجـــاب و اطاعت از ولی فقیه هست.


98685609-8116f825a82f839a00bca621cf61b97e-520
  • مریم ....

یک بار از بلندگوی مسجد محله‌مان صدایی در فضا پیچید که:


-«به جبهه کمک کنید.»

به حلقه ازدواجم نگاه کردم و فکری از ذهنم گذشت...

به او گفتم:

- «امروز می‌خواستم برای کمک به جبهه حلقه ازدواجم رو اهدا کنم؛ ولی چون شما نبودید بدون اجازه این کار رو انجام ندادم.»

او با لبخندی گفت:

- «مسئله‌ای نیست، حتی می‌توانی حلقه رو به خودم بدهی تا ببرم منطقه؛ یا هر وقت دیگه که اعلام کردند خودت این کار رو انجام بدهی.»

آن روز فهمیدم که مادیات هیچ ارزشی برای مرد زندگی‌ام ندارد.

 

 

راوی: همسر شهید قنبر حمزوی گوارشک


  • مریم ....

ﻫﻨﻮﺯ ﺟﻨگ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻀﻲ اﺯ ﻃﺮﻑ ﺳﭙﺎﻩ ﻓﺳﺎ ﺑﻪ ﻛﺭﺩﺳﺘﺎﻥ اﻋﺰاﻡ ﺷﺪ .

ﻫﻤﻪ ی ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ و اﺯ اﻭ ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﺮﻭﺩ , اﻣﺎ ﻣﺮﺗﻀﻲ اﺻﺮاﺭ ﺩاﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻭﻡ .

ﭘﺪﺭﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻮاﻧﻲ ﺗﻚ ﺗﻴﺮاﻧﺪاﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ :” ﭘﺴﺮﻡ ﻣﻮاﻇﺐ ﺑﺎش , ﺳﻨﮕﺮ ﻛﻤﻴﻦ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﭘﻴﺪا ﻛﻦ . ﺳﺮﺕ ﺭا ﺑﻴﺨﻮﺩ اﺯ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻴﺎﺭ ﻛﻪ ﺗﻴﺮ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻱ ! ” 


th8IP74IMW


ﻋﺎﺯﻡ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺷﺪ و ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﭘﺎﻭﻩ ﻣﺴﺘﻘﺮ .

اﻭاﻳﻞ ﺟﻨﮓ ﺑﺮاﻳﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻲ ﺩاﺩ , ﺩﺭ ﺁﻥ اﺯ ﺻﺒﺮ و ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ .

ﺑﻪ ﭘﺪﺭ و ﻣﺎﺩﺭ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ اﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ اﺳﺖ و ﻧﺎﺭاﺣﺖ اﻭ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ . 


ﻧﻜﺘﻪ ی ﺟﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﻀﻲ اﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻂﺎﺏ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ و ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﺖ:
” ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺴﺘﻢ و ﻣﺮا ﺑﻪ ﺧﻄ ﻣﻘﺪﻡ ﻧﻤﻲ ﺑﺭﻧﺪ !!! “

اﻳﻦ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ اﻳﺸﺎﻥ و ﮔﺮﺩاﻧﺶ ﺧﻂﺷﻜﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ !

ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺑﺤﺚ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻳﻚ ﺑﺴﻴﺠﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ … اگر بدانید که را میگویم از تعجب دهانتان باز میماند!

 سردار شهید مرتضی جاویدی (اشلو) …



منبع:http://cbsc.ir

  • مریم ....
th1CA3TGHY


وقتی ضارب علی را با چاقو زد .ماپیکر قرق خونش را کنار کشیدیم 

پیر مردی امد و گفت :خوب شد همین رامیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به تو چه ربطی داشت؟چرا دخالت کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

علی با صدایی ضعیف گفت :حاج اقا فکر کردم دختر شماست. من از ناموس شما دفاع کردم

خاطره از دوست و همراه شهید علی خلیلی…………

  • مریم ....