یادشان همیشه جاودان...

ماعاقلانه فکرمیکنیم وعاشقانه عمل میکنیم(شهیدعلم الهدی)

مشخصات بلاگ
یادشان همیشه جاودان...

نه خسته ایم و نه ناامید

به هدفمان و راهمان اعتقاد داریم!

مبارزه ادامه دارد . . .

و ما مبارزه خواهیم کرد . . .

"تاشهــــــادت..."
--------------------------
خدایا آنگونه زنده ام بدار...

که نشکند دلی...

از زنده بودنم...!

و آنگونه بمیران که...

به وجد نیاید کسی از نبودنم...!

زندگی آنقدر ابدی نیست که...

هر روز...

بتوان مهربان بودن را...

به فردا انداخت...!!!

پیام های کوتاه

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سنگر به سنگر

به دنبالت گشتم

کجاجاخوش کرده ای؟

میان کدامین بوته گل سرخ؟

که چنین درسکوت مانده دلت

افتان وخیزان

سنگر به سنگر

به جستجویت بودم

نشانه ای؟

اثاری؟

پلاکی؟

یافتم

بالاخره یافتم

پلاکت رامیگویم

خاک مقدس روی پلاک راربودم

طوطیای دیدگانم نمودم

پلاکت نیزهمنام اسمت بود

شهیدگمنام

  • مریم ....

در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.

1- زره پوش: پوتین 

در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ.

یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.

2- ذوالفقار: قایقهای دو موتوره….

نوع پیشرفته قایق موتوریهایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قایق های عاشورا – و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده استتا در کنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را ذوالفقار بنامد.

3- زوروی دسته:نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.

4- زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده:نمی توانید داخل خاک عراق شوید.

وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر پاسپورتتان….

5- ضریب زاویه صفر شده: شهید شده است.

وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده بگویند: ضریب زاویه…

6- آب بیاور نَفَس تازه کن:

خسته شدی. از پا افتادی از بس با عجله خوردی. بلند شو آب بیاور بخور، نفسی تازه کن بقیه اش را بعداً بخور.

7- آبگرمکن نفتی:

موشک ساخت ایران. کنایه از موشکهای 9 متری و 12 متری است که در جنگ شهرها و برای زدن تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن استفاده می شد. و اشاره دارد به خوش هیکلی! آن؛ درست مثل آبگرمکن نفتی در مقایسه با نوع گازی و کم حجم آن، این موشکها را بچه ها با راکتهای گرد و جمع و کوچولوی دشمن می سنجیدند و نتیجتاً به چنین تعبیر طنز آمیزی می رسیدند.

8- آب شنگولی:

نوشیدنی خوش طعم. کمپوت سیب و گلابی و گیلاس و آلبالو. نوشابه. ساندیس. مایعات خنک و مطبوعی که در هوای گرم، وقتی از آسمان گویی آتش می بارد، حال بچه ها را حسابی جا می آورد، شنگولشان می کند، خصوصاً در گیرودار عملیات و آن راهپیمایی های بعضاً هفت هشت ساعته و بعد، وقتی که روز بالا و جز خاکریز و چاله چوله های ناشی از انفجار و احیاناً چیفه ای که می شد به سر کشید پناهی نبود، مستقیم آفتاب می خورد تو ملاج بچه ها.

9- آب زیر کار:

غواص و نیروی عملیاتی که در زیر آب کار می کند و باید از تیز هوشی و فراست بالایی برخوردار باشد تا کارش از شامه دشمن مصون بماند و دیگر نیروها بتوانند وارد عمل شوند.تصرفی است در اصطلاح پشت جبهه ای «آب زیر کاه» که آدم زبر و زرنگ و مخفی کار را افاده می کند.

10-آدم دودی:

کسی که سیگاری و اهل دود و دم است، و بر وزن «ماهی دودی». برای تنبیه افرادی که به کار می برند که از فرط استعمال دخانیات، گویی مثل ماهی خودشان را از فرق سر تا کف پا دود داده اند. بوی دود می دهند.

*********************صلوات******************

اصطلاحات جبهه ای

  • مریم ....

مینویسم نامه ای ای مادرم الان بخوان

راهی عمق خلیجم مادرم قران بخوان

درکنارساحلم چشمم ب دریای خلیج

راه برگشتی ندارم ایه ازیاسین بخوان

درمیان ابهاتنهاوبی کس مانده ام

ربنا وآتناسوره ی رحمان رابخوان

درحصاردشمنم دیگرنمیبینی مرا

درعزایم مادرم روضه ازقاسم بخوان

دست میبندندمراگودال من اماده شد

برمزارم امدی شعری توازحیدربخوان

روبه خاک افتاده ام دستم بجایی بندنیست

ازعلمدارحسین یاسوره لقمان بخوان

من که غواصم چرادرخاک مدفون میشوم




  • مریم ....

شهیدان عباسعلی و ابوالفضل مرادی کوشکی

 

پدر و مادر صاحب فرزند نمی شدند. وقتی از همه جا ناامید شدند به ساحت مقدس آقا قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل می شوند. در مدت کوتاهی خداوند دو فرزند پسر به این خانواده عطا می کند. آنها به رسم قدردانی و تشکر از ساقی کربلا نام این فرزندان را به نام مولایشان ابوالفضل و عباسعلی نام گذاری می کنند.

آنها در سال 1360 راهی جبهه شدند. دوستانشان می گفتند: آنها بسیار اهل ایمان و تقوا بودند. غیبت هرگز در آنها راه نداشت. از دیگر ویژگی آنها سجده ی طولانی بود. سجده های شکر این دو برادر در لشکر بسیار معروف بود. خدا هم بهترین خریدار این سجده ها بود. سجده های آنها بعد از نماز عصر و عشا خیلی طولانی بود. همه بچه ها می دانستند باید غذای آنها را کنار بگذارند تا یک ساعت دیگر بیایند و بخورند!

 

 

موقع اعزام با قطار همه منتظر بودیم ببینیم عباسعلی در فرصت بیست دقیقه ای برای نماز چطور می خواهد سجده ی شکر به جا بیاورد! باورش سخت است، اما این را همه ی بچه هایی که با او اعزام شدند شاهد بودند. وقتی عباسعلی سر به سجده گذاشت و با خدای خود خلوت کرد بلندگوی ایستگاه اعلام کرد به علت نقص فنی حرکت قطار با تاخیر صورت می گیرد!! یک ساعت بعد و درست زمانی که عباسعلی به قطار بازگشت قطار آماده ی حرکت شد. این ماجرا سه بار دیگر رخ داد و هر بار عباسعلی سجده هایش را به راحتی بجا می آورد!

 

 

این دو برادر بارها خبر داده بودند که ما هر دو با هم شهید خواهیم شد! حتی در روزهای قبل شهادت از همه ی دوستان و فامیل حلالیت طلبیدند. سرانجام در بمباران مقر نیروهای علی بن ابی طالب علیه السلام به شهادت رسیدند. عجیب تر اینکه این دو عاشق راستین قمر بنی هاشم علیه السلام در شب چهارم شعبان، شب میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام به مهمانی مولای خود شتافتند.

 

کتاب راهیان علقمه، صفحه 166 الی 168

 

جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی ارواح طیبه شهدا صلوات

  • مریم ....
حرفهای پسری که خاطرات عمویش زیباترین خاطراتش است:

افتخارم این است که تا امروز در کنار جانبازی زندگی کردم که 20  سال زجر کشید اما راضی به دریافت حتی 1 تومان نشد 
میگفت نرفتم بجنگم که پول بگیرم
هیچوقت برایم از جبهه نگفت ، می گفت صحنه های خوبی ندیدم ، خاطرات خوبی نیست که بگویم
از بی خوابی های شبانه ات می دانستم که همیشه آن صحنه ها جلوی چشمانت تکرار می شوند ، و چهره ی دوستانت ...
حالا خاطرات من از تو زیبا ترین خاطراتیست که همیشه در قلبم زنده می ماند
سکه ی محبوبی که داشتی ، همانی که میخواستی رازش را بگویی و فرصت نشد ، حالا دیگر دست من است
دقایقی پس از رفتنت تنها در اتاق ساکتت نشستم ، نامم را روی دیوار نوشته بودی کاش می دانستم چرا
 بدون تو خانه از همیشه ساکت تر است
عمو جان !
چهره ی مظلومت ، قد بلندت و ابروان کشیده ات را هرگز فراموش نخواهم کرد
کاش رفتنت فقط یک کابوس باشد
این بار به امید کابوس چشم می بندم


چه شب هایی برایت گریه کردم
در اندوه صدایت گریه کردم
تو هرگز اشک هایم را ندیدی
ولی من پا به پایت گریه کردم



  • مریم ....

میگویند:

کربلاقسمت نیست دعوت است!!

خدایا....

من معنی قسمت ودعوت رانمیدانم!

امایقین دارم تو....

معنی طاقت رامیدانی.......

  • مریم ....

                                     می خواست بزرگ بشه ...

درس بخونه و مهندس بشه...

خاک کشورشو آباد کنه...

زن بگیره...

پدر و مادرشو ببره کربلا...

بچه شو بزرگ کنه، اونو ببره پارک، تو راه مدرسه با هم حرف بزنن...

خیلی کارا دوست داشت انجام بده...

 

خب نشد...

باید میرفت از مادرش، پدرش، خاکش، ناموسش دفاع کنه...

رفتش که

دروغ از بین بره

احترام کم نشه

همدیگرو درک کنیم

ریا از بین بره

دیگه توهین نباشه

دیگه محتاج کسی نباشیم

http://axgig.com/images/34073408274719823550.jpg

 

تخریب چی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده
شهادت، عملیات کربلای1 - مهران- ارتفاعات قلاویزان


  • مریم ....